لیلیلیلی، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره

دل نوشته های یک مادر

عکس های جدید لیلی

علاقه بسیار زیادی به گذاشتن سی دی پیدا کرده. با اون لحن قشنگت میگی سی دی. اگر هم برات نزارم خودت دست به کار میشی   جدیدا ذرت برات درست میکنم و با اشتها میخوری. البته قبل خوردن تمام ظرفهاتو پر میکنی حالا برای کی نمیدونم. همیشه هم به زور میخوای یه چند تایی به باب اسفنجی هات بدی بخورن و وقتی اونا نمیخورن غرشو سر من میزنی بریم ادامه مطلب اگر پشتکاری که تو بهم ریختن خونه رو داری در آینده در کارهای دیگه هم داشته باشی مطمئنم یه روزی برای خودت یه کاترین اشتونی میشی... به هر قیمتی میخوای " ددر" رو به من تحمیل کنی.. اون وقت این شکلاتو از کجا برداشتی ...
18 دی 1392

عکس

  قربونت بشم عروسک من لیلی در راه رفتن به پارک   لیلی ذر پارک به قول لیلی " ووی ووی ووی" این جیگر من فقط دلش میخواست لب استخر توپ بایسته و شیرجه بزنه توش بعد از شیرجه!!! اینجا هم عین لاک پشت خودشو دیده بود و فریاد میزد منه منه منه تکیه بر جای بزرگان!!! چرا گریه نازنین!!! ...
16 آذر 1392

لیلی و نگین

مهم نیست راهتون از هم دور باشه فقط مهم اینه که هم دیگه رو دوست داشته باشید و یه جایی از دلاتون برای هم دیگه باشه مگه نه مریم؟؟؟ خیلی بزرگ شدید...   ...
23 مهر 1392

کودک شیطون من

همیشه کودکِ من روزت مبارک لیلی شیطون تر از همیشه ادامه مطلب: لیلی در حال مطالعه روزنامه مامانی چرا  همه جا رو بهم میریزی؟؟؟ چرا؟؟؟ هیچ جای دیگه ای برای ایستادن نیست مادر؟؟؟ من هیچ حرفی برای گفتن ندارم ندارم ...
20 مهر 1392

روزهای در حال گذر لیلی!!!

لیلی خوشحال توی تختش وسط بادکنکهاش لیلی به شکل ژولی پولی وسط تختش ذز حال قایم کردن گوشی مامانش مامان آهنگ گوش میدم مامان دارم صحبت میکنم لطفا مزاحم نشو مامانی دورت بگردم وان موبایله نه مهر اون عکسه عقد مامان بابامه میخوام ببینم منم بودم یا نه دستم نمیرسه مامان گذاشتیش عقب منو مجبور میکنی خودم برم بالا یا علی ...
29 شهريور 1392

لیلی و...

رژ لب مامانش  قربون این همه جدیدت   ماشینش از منظری دیگر اسبش که مشخصه چقدر دوستش داره و آب خوردنش. عزیز دلم با اینکه بعد از شام آب خورده بودی اما رفتی سراغ اون یکم آبی که رو میز مونده بود و یه نفس دادی بالا   ...
29 مرداد 1392

عکس های این روزهای لیلی

لیلی!!!!! انگار دوباره داره مرتب میکنه لیلی جان، مامان تو خودت واسه داغون کردن یه خونه کافی هستی حالا رفتی واسه من رفیق رفاقتم جمع کردی اوردی!!! مامان ترتیب اینا رو هم دادم چایی؟ قلیون؟ راحتی؟ بد نگذره، تعارف نکنی   اینم یه راه واسه آروم کردن تو وقتی دیگه کلافم میکنی البته اگر سایرین بزارن!!!   ...
9 مرداد 1392