شیرین زبان من...
سلام لیلیِ مامان
دخترک خیلی بزرگ شدی جان مادر. صبح ها اول میری روی ترازو تو چرا مگه تو هم دنبال کاهش وزنی؟ بعد هم روی دراور و رژ لب های من بعد هم دستی به موهات و مکشی و یا علی
پی خرابکاری های روزانه. اینقدر دایره لغاتت وسیع و عجیب شدن که حد نداره.
آلاخ میشه آشغال و خدا نکنه جایی آلاخ ببینی از من گرفته تا خاله آرزو و شهرداری همرو رسوا میکنی
آباخ میشه دلستر طی چه حکمتی نمیدونم. آبو میشه آب. شیر میشه شیر
از بالا بگو بالا. معانی زیادی داره: بالا، بالش، پتو رو بنداز روم، بیا بالا. یه چیزی رو از اون بالا بده، بالا بلندی بازی و .....
پاریک میشه پاتریک، بابی میشه باب اسفنجی.
هر وقت بهت چیزی بدن و بگن بفرمایید یه مرسی شیرین تحویل میگیرن.
از سلام و بوس و بای بای گفتن که نگم بهتره همرو میخوای تو خیابون بوس کنی
به قول معروف تو خیابون کنترات برمیداری و با همه یالا یالا میکنی. و.......................................
خلاصه که اینقدر شیرین و دوست داشتنی شدی که برای بوسیدن و بوییدنت وقت کم میارم.