لیلیلیلی، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره

دل نوشته های یک مادر

من برگشتم

1393/3/24 14:15
نویسنده : mishul
595 بازدید
اشتراک گذاری

دخترک زیبا روی من سلام.

از آخرین باری که برات نوشتم خیلی میگذره. شرمنده جان مادر سرم خیلی شلوغه. دخترکم امروز که دارم برات مینویسم تو 2 سال و چهار روز داری امیدم. آره دخترم تو خیلی بزرگ شدی 2 سالگی یعنی خیلی بزرگ عزیزم.

اینقدر روزهای با هم بودنمون شیرین شده که جایی برای نوشتن نزاشته. تو خیلی شیرین شدی. راه و رسم دلبری رو یاد گرفتی. این روزها صبحها تو به مهد میری و من سر کار. ظهرها با هم بر میگردیم خونه و گاهی تو توی خیابون یا دلت کباب میخواد یا پیتزا. یه وقتایی ناهار رو بیرون میخوریم و میایم خونه. تو میخوابی و من مشغول کارهام میشم. از بعد از عید بعد از ظهرها با هام میای دفتر. نمیخوام فرصت های با هم بودنمون کم باشه. اونجا هم یا مشغول تماشای کارتونی یا نقاشی کشیدن.

لیلی خیلی دوستت دارم. مادر تو بودن شیرین ترین حس برای من بوده و هست. به هزار و یک دلیل که برای خوذمون همه اش موجه هستن تصمیم گرفتیم دیگه بچه دار نشیم. لذت داشتن تو اونقدر شیرین بود که نمیخوام این حس با کس دیگه ای شریک بشه. میخوام همیشه تو برام بهترین بمونی. میخوام همه وجودم برای تو باشه برای تویی که با دستای کوچیکت بغلم میکنی نوازشم میکنی منو میبوسی و میگی دوشت، عاش، دیوون....

تو خود عشقی و بس.

دایره لغاتت خیلی وسیع شده. تقریبا همه کلمات رو میگی و جمله هم نصفه و نیمه...

هیچ وقت فراموش نکن که هیچ کس اندازه من دیوانه تو نخواهد بود...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان مریم
27 خرداد 93 11:53
خوش اومدی!