لیلیلیلی، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 28 روز سن داره

دل نوشته های یک مادر

ترس از بزرگ شدن!!!!

لیلی سلام. ماه پریِ من ( یه زمانی آرزوم بود اسمت رو بزارم ماه پری) داره یه اتفاق های جدیدی می افته اتفاق هایی که دوباره اشک رو به چشمای مادرت میاره. میدونم میگی تو چه مامانی هستی اما لیلی نمیخوام بگم  مادر نشدی تا بفهمی اما به خدا مادر نشدی تا بفهمی. لیلی لثه هات حسابی ورم کردن هر چی این ورم بزرگتر میشه بغض گلوی من هم بزرگتر میشه... لیلی تو داری دندون در میاری. تو رو خدا به من نخند که برای دندون دراوردنت هم نگرانم ماه بانوی من ( حتی یه روزی آرزوم بود اسمت رو بزارم ماه بانو) میترسم مسخرم نکن اما از روزی میترسم که دیگه نتونم خنده های بدون دندون تو رو ببینم میدونم میگی مامان من باید بزرگ شم آره خودم همه اینارو میدونم اما لیلی م...
4 دی 1391

6ماهگی

لیلیِِ زیبای من سلام. دوست داشتنی و مهربون من تو خیلی بزرگ شدی، دیروز پایان 6 ماهگیه تو بود و امروز قدم به هفتمین ماه از زندگیِ زیبات گذاشتی. دیروز برای من خیلی روز بزرگی بود نه چون تو 6 ماهه شدی و نه به خاطر خبرهای خوبی که شنیدم. دیروز اتفاقی افتاد که باعث شد به خودم بیام و ببینم چقدر از لحظات زیبای با تو بودن رو صرف دلواپسی قل نخوردن تو کردم. به من نخند خیلی زجر کشیدم خیلی فکرهای بیهوده کردم تا اون حد که دیروز به بهانه گریه های تو بردمت دکتر، اونجا خدا چیزی رو به من نشون داد که باعث شد به خودم بیام. وقتی اون بچه کم توان ذهنی رو دیدم وقتی غم نگاه مادرش رو از دیدن بچه های سالم بقیه دیدم ترسیدم از خودم بدم اومد وقتی دکتر معاینه ...
21 آذر 1391

بدون عنوان

سلام جانِ مادر خوبی؟ خوشی دخترم، زیبارویِ من، لیلیِ من این شعرو بخون. دقیقاً شرح احساسه من به بابا مهدی و تو هست:   احساسی که به تو دارم .. یه حس فوق العادس من عاشق کسی شدم .. که خیلی صاف و سادس احساسی که به تو دارم .. به هیچ کسی نداشتم من اسم این حال دلم .. عاشق شدن گذاشتم احساسی که به تو دارم .. یه حس عاشقانست این حس دوست داشتن تو همیشه صادقانست احساسی که به تو دارم خیلی واسم عجیبه چه نازنینی من دارم .. ببین چقدر نجیبه .. خدایا من ازت ممنونم.... همین. ...
10 ارديبهشت 1391

بدون عنوان

دختر زیبای من سلام، خوبی جانِ مادر، چرا اینقدر تکونات کم شده؟ شاید چون این روزها من دلم گرفته و ناراحتم؟ اگر دلیلت اینه که اصلاً قابل توجیه نیست. تو باید همیشه خوب و خشحال باشی. اما بهت قول میدم به خاطر تو هم که شده خوب باشم و دیگه به خاطر دو تا حرف الکی گریه نکنم/ لیلی، میبینی این روزها چه بارونی میاد. من عاشق بارونم. عاشق اینم که برم زیر بارون راه برم، بدوم و فریاد بکشم. شعر باز باران با ترانه رو بخونم. حتماً میگی این چه شعریه. اون موقعی که ما مدرسه میرفتیم تو کتابهای درسی بود. فکر کنم چهارم دبستان. خدا کنه وقتی تو هم میری مدرسه همین چیزها رو یادت بدن.   این شعرشه البته زمان تو کتابهای ما سانسور شده بود. ب...
30 فروردين 1391

بدون عنوان

بی تو مهتاب شبی باز از آن كوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه كه بودم   در نهان خانه جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آمد كه شبی با هم از آن كوچه گذشتیم پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم   ساعتی بر لب آن جوی نشستیم تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت من همه محو تماشای نگاهت آسمان صاف و شب آرام   یادم آید تو به من گفتی : از این عشق حذر كن لحظه ای چند بر این آب نظر كن آب ، آیینه عشق گذران است تو كه امروز نگاهت به نگاهی نگران است باش فردا كه دلت با دگ...
21 فروردين 1391