تشکر
دختر زیبای من سلام!
خوبی جانِ دلم. چقدر دلم برای نوشتن از تو و برای تو تنگ شده بود. این روزها داره روزهای خوبی میشه همین که هنوز میتونیم کنار هم نفس بشیم همین که میتونیم برای هم باشیم کافیه نمیخوام از روزهای سختی و ترس و وحشت برات بنویسم فقط میخوام بدونی که من و بابا صدها بار تو این حدود یکماه مردیم و زنده شدیم، ترسیدیم و لرزیدیم گریه کردیم و اشک ریختیم اما توکلمون به خدا بود. به قول خاله مریم شما ها امانت های ما پیش خدا هستید و خدا کنه که خدا امانت دار خوبی باشه....
بریم ادامه مطلب
تو این مدت خیلی چیزها فهمیدم که چقدر بعضی آدمهای دور و برم بهتر و مهربون تر از چیزی هستن که من فکر میکردم نمونه اش عمه بیتا. لیلی، بیتا خیلی خوب و مهربونه اما من فهمیدم چیزی که من از مهربونیش فهمیده بودم هیچ بوده. فهمیدم چه دوست های خوب و نابی دارم.
مریم مامان نگین که از اون سر دنیا دلش با دل من تپید، فرزانه مامان رها دوستی که هزار بار آرزو کردم خدا به اندازه وسعت دل مهربونش بهش خیر و برکت بده. عاطفه، سیما، مژگان، ملودی، سعیده ها!!! پپو، آتنا، پرک،سانی، نیلی، فاطمه ها مامان سارا و رها، مهسا، شکوفه، همه دوست های نی نی سایتیم که اگر بخوام اسم تک تکشون رو برات بگم هم از حوصله تو خارجه و هم ذهن من یاریگر نیست. کسایی که خیلی هاشون ندیده و نشناخته برام آرزوی بهترین ها رو کردم و منم از خدا براشون بهترین ها رو خواستم...
من از همشون ممنونم و دست همشون رو میبوسم.
خدایا تو خیلی خوبی هر چقدر تو خوبی من بنده نادونی هستم. بی تعارف و رودربایستی!!!
بگذریم...
خیلی بزرگ شدی مامانی، خیلی بزرگ اینقدر که هیچی از روزهای خیلی نزدیک نوزادیت تو ذهنم نیست همه وجودم لیلیِ امروزه و بس. نه لیلی که دیروز بود و نه لیلی که قراره فردا بشه. میخوام امروز رو غنیمت بشمرم...
دوستت دارم بانوی زیبای من...